به گزارش “راهبرد انرژی“، تقریباً تمامی ارزیابیها از روند تحولات در آسیای مرکزی از زمان تهاجم تمام عیار روسیه به اوکراین در سال 2022 و حتی بسیاری از تحلیلهای پیش از آن، کاهش در ابعاد نفوذ و ظرفیت روسیه را در منطقه، پیشبینی کردهاند. البته مطمئناً، آرمانهای امپریالیستی روسیه همچنان به عنوان محور اصلی سیاستهای مسکو باقی مانده است. با وجود این، ظرفیتها و پتانسیلهای این منطقه برای توجه به روسیه، حتی در مورد سیاستهای دفاعی، بهوضوح کاهش یافتهاست. این کاهش، فرصتهایی را برای سایر طرفهای ذینفع از جمله چین، ترکیه، هند، اتحادیه اروپایی و ایالات متحده ایجاد کرده است تا وجهۀ منطقهای خود را افزایش دهند.
به نظر میرسد ترکیه نیز، مانند چین، موفقیت قابل توجهی در زمینۀ نفوذ در آسیای مرکزی داشتهاست. با این تفاوت، در حالیکه ظاهراً حضور چین در حوزههای مالی، تجاری و سرمایهگذاری در کشورهای این منطقه به شدت احساس میشود، ترکیه بهوضوح و به صورت مستقیم روسیه را در حوزههایی مانند دفاع و انرژی که مسکو آشکارا در آن برتری داشتهاست، به چالش میکشد. از سوی دیگر شرکتهای ترکیهای مدتهاست در زمینۀ ساخت زیرساختهایی مانند فرودگاهها و هتلها در کشورهای آسیای مرکزی کاملاً فعال بودهاند. همۀ این واقعیتها، نشاندهندۀ یک جهش کیفی در بلندپروازیهای ترکیه برای حضور و نفوذ در آسیای مرکزی است.
علاوه بر این، افزایش چشمگیر علاقۀ ترکیه به آسیای مرکزی و افزایش و تنوع مربوط به «پرتفوی سرمایهگذاری» این کشور را میتوان مستقیماً به همکاری موفق آنکارا با آذربایجان در حوزههای مختلف در جنگ بر سر قرهباغ کوهستانی از سال 2020 به بعد نسبت داد. این مشارکت موفق، ترکیه را تشویق کرد تا حضور کلی خود را فراتر از قفقاز نیز تقویت کند و در عین حال، حسن نیت خود را به عنوان شریکی قابل اعتماد، به شرکای خود نشان دهد. بلافاصله پس از جنگ قرهباغ، ترکیه با تحت فشار قرار دادن شورای کشورهای ترک، جایی که آنکارا میتواند بر اساس فرهنگ مشترک ترکی نقش رهبری را در آن ایفا کند، و همچنین با امضای توافقنامههای خط لوله گاز با آذربایجان که بهوضوح انتقال گاز آسیای مرکزی را در آینده مدنظر داشت، نیات واقعی خود را آشکار کرد. بر همین اساس، پس از آن با ترکمنستان در مورد توافقنامهای که این کشور را از طریق احداث خط لولۀ برنامهریزی شده به آذربایجان، به ترکیه متصل میکرد، مذاکره کرد.
اگرچه این پروژه با مشکلات قابل پیشبینی مواجه شدهاست اما این رفتار نشاندهندۀ یک سیگنال واضح در خصوص اهداف و نیات ترکیه است. هرچند این خطوط لوله هنوز محقق نشده، اما این برای چنین معاملاتی که اغلب حتی در صورت عدم مخالفت جدی بینالمللی، سالها به طول میانجامد تا اجرایی شوند، غیرعادی نیست. در این مورد، تردیدی وجود ندارد که هم ایران و هم روسیه تلاش میکنند چنین طرحهای بزرگی را ناکام بگذارند.
حتی ذکر این واقعیت جالبتر است که ترکیه از سال 2021 تسلط بلامنازع قبلی روسیه در زمینۀ نظامی، عمدتاً در فروش تسلیحات به کشورهای آسیای مرکزی را نیز به چالش کشیدهاست. البته این روند بیشتر در مورد پهپادها قابل مشاهده بودهاست. قرقیزستان در جریان درگیریهای اخیر خود با تاجیکستان از پهپادهای ترکیه استفاده کرد و در نتیجه تاجیکستان نیز اکنون در حال بررسی گزینههای پیش روی خود برای خرید پهپاد است. همچنین قزاقستان نیز در حال خرید پهپادهای مختلف از ترکیه است. بنابراین به نظر میرسد که استفاده از پهپادهای ترکیهای در سراسر آسیای مرکزی رایج شدهاست.
اگر این روند در مورد خرید پهپادهای ترکیهای توسط کشورهای آسیای مرکزی ادامه پیدا کند و حتی بیشتر از آن، اگر از سایر سیستمهای تسلیحاتی ترکیه نیز چنین استقبالی صورت گیرد، موضوع بسیار قابلتوجه و مهمی خواهد بود که نشاندهندۀ فرسایش آشکار توانایی روسیه در زمینۀ ارائۀ تسلیحات به نظامیان آسیای مرکزی است. در واقع، تا پیش از این، توانایی مسکو برای اینکه تنها حامی ارتش کشورهای این منطقه باشد و بلندپروازیهای روسیه در این خصوص، به ادعای هژمونی این کشور در آسیای مرکزی کمک کردهبود. اما در صورتیکه تسلیحات ترکیه از نظر کیفیت، هزینه نگهداری، مقرون به صرفهبودن و غیره از تسلیحات روسی پیشی بگیرد، ادعاهای هژمونیک روسیه و فروش تسلیحات آن به آسیای مرکزی و سایر بازارها به طور جدی تضعیف خواهد شد. از سوی دیگر، این روند فرصتهایی را برای همکاریهای دوجانبه یا چندجانبه بین ترکیه و کشورهای آسیای مرکزی یا حتی چین فراهم میکند که میتواند نشانۀ دیگری از افول جایگاه روسیه در آسیای مرکزی باشد.
اگر دولتهای آسیای مرکزی بتوانند در حوزههای تسلیحاتی و انرژی با ترکیه قراردادهایی منعقد کنند، میتوانند فروش انرژی خود را به دور از سیاستهای انحصاری روسیه متنوع کنند. در واقع، اگر این جمهوریها بتوانند نفت یا گاز خود را به ترکیه و فراتر از آن به اروپا بفروشند، میتوانند سلطۀ روسیه را بر اقتصاد کشورهایشان به میزان قابل توجهی کاهش دهند و روابط خود را با ترکیه و بقیه اروپا تقویت کنند.
پیامدها
این روندها که میتواند بلندپروازیهای هژمونیک روسیه را از بین ببرد و حضور ترکیه در آسیای مرکزی را تقویت کند، تنها به دلیل جنگ اوکراین ایجاد نشدهاست. با اینحال، جنگ و روندهای ناشی از آن بدون شک عقبنشینی تدریجی روسیه و پیشرفت ترکیه را تسهیل میکند. امپریالیسم مسکو و متوسل شدن آن به جنگ و خشونت در مقیاس وسیع، همراه با کاهش توان نظامی این کشور، بدون شک به قیمت کاهش حمایت از آن در سراسر آسیای مرکزی، بهویژه در قزاقستان، تمام شدهاست. طبیعی است که این امر دولتهای آسیای مرکزی را تشویق کرده است تا از یک سو همکاریهای متقابل بین خود را افزایش دهند و از سوی دیگر، در حوزههای پشتیبانی، تجارت، سرمایهگذاری و همکاریهای امنیتی توجه بیشتری به دشمنان و رقبای روسیه داشتهباشند. بنابراین، واشنگتن، بروکسل، پکن، تهران، دهلینو و آنکارا همگی در سراسر آسیای مرکزی بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
همچنین ادامۀ این روند، با توجه به اینکه با رویه و ایدۀ رایج در میان کشورهای آسیای مرکزی در مورد سیاست خارجی چندجانبۀ این کشورها مطابقت دارد، بسیار محتمل است. این امر به طور بالقوه، میتواند فرصتهای واقعی و گستردهای را برای توسعۀ همکاریهای زیرساختی و اقتصادی با این کشورها ایجاد کند. این توسعۀ ارتباطها میتواند در ارتقای امنیت آسیای مرکزی، تنوع تعداد شرکای جدی این کشورها، کاهش تهدیدهای روسیه و چین برای دولتهای محلی و بهبود اقتصاد و امنیت داخلی آنها تجلی یابد.
در این پسزمینه، کشورهای آسیای مرکزی احتمالاً از مشارکت بیشترِ نه تنها ترکیه، بلکه سایر دولتها در جهت توسعۀ این منطقه استقبال خواهند کرد. مشارکت ترکیه و سایر بازیگران مطابق با اصل اساسی سیاست خارجی کشورهای آسیای مرکزی است که همۀ این کشورها از آن پیروی میکنند تا ادعاهای مربوط به موفقیتآمیز بودن هژمونی هر یک از طرفین، کاهش یابد. در نتیجه، حتی اگر نفوذ روسیه در آسیای مرکزی ثابت میماند، نیز این کشورها احتمالاً از حضور بیشتر ترکیه یا هر کشور دیگری در منطقه استقبال میکردند. یکی از دلایل موفقیت ظاهرا رو به رشد ترکیه اینست که به دولتهای محلی ظرفیتهای اثبات شدهای در زمینۀ ایجاد زیرساختها و ساخت سلاحهایی که نیازهای آنها را برآورده میکند، ارائه میدهد. با این حال، موفقیت فزایندۀ ترکیه را نیز باید در ابعاد وسیعتری دید و تحلیل کرد.
این موفقیت ناشی از تلاقی عوامل داخلی و خارجی است. در داخل ترکیه، علیرغم سوءمدیریت فاحش اقتصادی، نخبگان این کشور یک اجماع دیرینه دارند که ترکیه باید بهعنوان یک بازیگر منطقهای بزرگ در جهان “ترکی-اسلامی” عمل کند. آنها همچنین عقیدۀ مشترکی دارند مبنی بر اینکه ترکیه به دلیل موقعیت مکانی خود، علیرغم برخورداری خودش از حداقل منابع بومیِ سوختهای فسیلی، از مدتها پیش به عنوان یک قطب گاز و نفت تعیین شدهاست. اگر این ویژگیها را به وجود یک رهبری سیاسی قوی و مستمر تحت ریاستجمهوری اردوغان از سال 2003 تا کنون و همچنین سابقۀ اثبات شدۀ تولیدات صنعتی نظامیِ با کیفیت ترکیه در حال حاضر، اضافه کنیم، دلایل موفقیت این کشور بسیار واضحتر میشود.
با اینحال، زمینۀ ژئوپلیتیک نیز مهم است. افول روسیه، صرفاً تحت تأثیر درگیری این کشور در جنگ اوکراین نیست. این کشور عمیقاً با رکود و افول اقتصاد خود درگیر است که این امر توانایی مسکو را برای تأمین کالاهای عمومی مورد نیاز آسیای مرکزی نیز کاهش میدهد. درگیری این کشور با اوکراین نیز، اگر نه به همه کشورهای آسیای مرکزی، حداقل به قزاقستان بهوضوح هشدار میدهد که در صورت مواجهه با بیثباتی داخلی ممکن است به چنین سرنوشتی دچار شود. در همین حال، تمرکز پوتین بر اوکراین، توانایی روسیه برای پاسخگویی به نیازهای آسیای مرکزی را بیش از پیش تضعیف میکند و در نتیجه فرصتی را برای سایر بازیگران ذکر شده در بالا ایجاد میکند تا در خلاءِ بهوجود آمده، قدم بگذارند و برای پر کردن آن تلاش کنند. این روند نه تنها در رابطه با ترکیه بلکه در گسترش مستمر شاخصهای اقتصادی چین در آسیای مرکزی نیز قابل مشاهده است.
نتیجه
جنگ روسیه در اوکراین، همچنین اهمیت دریای سیاه آزاد را که به راه حیاتی دریایی آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی برای تجارت بینالمللی، بهویژه با اروپا تبدیل شدهاست، بر همگان آشکارتر کردهاست. رشد همزمان علاقه و توانایی ترکیه برای ارائۀ خودش به عنوان یک جایگزین آشکار و قابل اعتماد برای روسیه در منطقه، فرصت بزرگی برای این کشورهاست که نمیتوانند آن را نادیده بگیرند.
این ملاحظات همچنین مشخص میکند که نتیجۀ جنگ روسیه علیه اوکراین – و البته از دیدگاه مسکو، جنگ روسیه علیه غرب – برای دولتهای آسیای مرکزی و قفقاز بسیار مهم است. شکست روسیه، راه را برای ایجاد امنیت بیشتر نه تنها برای کل اروپا، بلکه برای دولتهای آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی باز میکند. با اینحال، پیروزی مسکو، حتی اگر محدود به اشغال سرزمینهایی باشد که اکنون در اختیار روسیه است، به این معنا است که هیچ یک از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز نمیتوانند از امنیت خود در برابر روسیه که دارای تفکرات امپریالیستی است، مطمئن باشند. مسلماً هیچ ارتش خارجی، از جمله ترکیه، آنها را نجات نخواهد داد، اگر مسکو، پس از کسب موفقیت در این جنگ و با اعتباربخشیدن به ایدئولوژی انحطاط غربیِ خود، امنیت و یا تمامیت ارضی آنها را تهدید کند. بنابراین، همانطور که چرچیل در مورد انرژی مطرح کرد که ایمنی و امنیت در تنوع عرضه است، همۀ این کشورها نیز میدانند که امنیت آنها در تنوع تأمینکنندگان و شرکای بالقوه مانند ترکیه است. ترکیه نیز بر این حقیقت واقف است و همین امر نیز به موفقیت روزافزون این کشور در آسیای مرکزی کمک میکند.
ترجمه: وجیهه خسروجردی/موسسه مطالعات راهبردی شرق